داستان های حکیمانه



داستان های قدیمی: حکایت 1 ( و مرد با تقوا )

روزی فردی برای ی کردن به خانه یک مرد با تقوا رفت surprise.  خیلی جستجو میکنه و همه اتاق ها رو میگرده ولی چیزی پیدا نمیکنه sad

 مرد با تقوا متوجه موضوع میشه و گلیمی که روی اون خوابیده بود رو خیلی نا محسوس جلوی پای میندازه تا دست خالی از خونش نره laugh

 

شنیدم که مردان راه خدای                    دل دشمنان را نکردند تنگ

ترا کی میسر شود این مقام          که با دوستانت خلاف است و جنگ 

مودت اهل صفا چه در روی و چه در قفا .

نه چنان کز پَسَت عیب گیرند و پیشت بیش میرند .

 

در برابر چو گوسپند سلیم    در قفا همچو گرگ مردم خوار 

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد    بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد 

 

 

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فریاد جنگ آموزش بازی و فن و تکنیک های بازی مبنا محتوا یادداشت های یک انسان موسسه دانش پژوهان گویای کریمان آمدم ولی نرسیدم، آمدم ولی باز نگشتم. مرکز آموزش فنی و حرفه ای دو منظوره شهید باهنر آبیک کارینووب|طراحی سایت|طراحی سایت در اصفهان آرکتایپ (ARCHETYPE) مقالات و پایان نامه ها